دست های انسان وار هومو نالدی و آسترالوپیتکوس؛ نقطه تلاقی صخره نوردی، ابزارسازی و تکامل
به گزارش ایران کروز، در دل غارهای تاریک آفریقای جنوبی، فسیل هایی کشف شده اند که انگار از نظر ساختار دست انسان هایی با مهارت خارق العاده در صخره نوردی بوده اند. گونه ای منقرض شده به نام هومو نالدی (Homo naledi) که شاید هیچ گاه ابزار فلزی نساخته، اما دست هایی داشته که صخره نوردان امروزی به داشتن آنها غبطه می خورند. این کشف شگفت انگیز، نگاه دیرینه انسان شناسان را به مسیر تکامل دست انسان زیر و رو نموده است. برای سال ها چنین تصور می شد که با از دست رفتن توانایی های حرکتیِ شبیه به میمون ها، قابلیت کار با ابزار شکل گرفته؛ اما شواهد تازه نشان می دهند که این گذار نه تنها خطی نبوده، بلکه پُر از پیچ وخم های رفت وبرگشتی بوده است.

مطالعه ای تازه، با آنالیز استخوان های انگشتِ دو گونه ٔ هومینین منقرض شده، ما را به درک بهتری از سِیر تطور مهارت های دستی نزدیک می نماید. در این مطلب، به آنالیز شباهت های دست هومو نالدی با انسان امروزی و تفاوت های جالب آن با گونهٔ آسترالوپیتکوس سدِیبا (Australopithecus sediba) می پردازیم.
دست هایی برای آویختن و ساختن
بر اساس پژوهشی تازه منتشرشده در نشریهٔ Science Advances، گونهٔ منقرض شدهٔ Homo naledi که شهرتش را مدیون مستندی در نتفلیکس است، دست هایی با ساختاری خاص داشته که نشان دهندهٔ مهارتی دوگانه در بالا رفتن و ساخت ابزارهای ابتدایی است. این ویژگی ها نمایانگر مرحله ای میانی در مسیر تکامل دست انسان (Human hand evolution) هستند. برخلاف تصور رایج که تکامل مهارت های دستی را مسیری یک سویه از حرکت به سمت ساخت ابزار می داند، محققان نشان می دهند که چنین تغییری نه تنها تدریجی، بلکه پر از رفت وبرگشت های کارکردی بوده است.
دکتر سمر سیِدا (Samar Syeda)، نویسندهٔ اصلی تحقیق، شرح می دهد: احتمالاً انسان تباران اولیه همزمان هم بالا می رفتند و هم ابزار می ساختند، فقط با نسبت های متفاوت. این بیان، تصویری پویا و نه چندان خطی از مسیر تکامل انسان ارائه می دهد که در آن گونه های مختلف در برهه هایی متفاوت، اولویت های فیزیولوژیکی گوناگونی داشته اند. این تحقیق نه تنها رفتارهای زیستی گونه های کهن را بهتر معین می نماید، بلکه مرز بین میان دستی میمون وار و دست انسان وار را نیز کمرنگ تر می نماید.
شباهت ها و تفاوت ها: دو گونه، یک معما
در این پژوهش، استخوان های انگشت گونهٔ هومو نالدی با بقایای گونه ای دیگر به نام Australopithecus sediba که حدود دو میلیون سال پیش می زیسته، مقایسه شد. نکتهٔ جالب اینکه، هر دو گونه ترکیبی موزاییکی از ویژگی های انسانی و غیرانسانی در ساختار دست داشتند؛ پدیده ای که بر تنوع زیاد شکل گیری عملنمودهای دستی تأکید می گذارد.
در خصوص آسترالوپیتکوس، استخوان شَست و انگشت پنجم به خوبی برای گرفتن محکم (Power grip) طراحی شده بودند؛ حالتی که برای تراش سنگ یا کَندن چوب مفید است. اما دیگر استخوان های دست در همین گونه، برای حرکت و بالا رفتن از درختان یا صخره ها مناسب تر بودند.
در مقابل، دست های هومو نالدی ویژگی های پیچیده تری داشتند. درون یک انگشت، گاهی استخوان هایی کاملاً انسان وار وجود داشتند و در بخش دیگر همان انگشت، ساختاری مشابه میمون ها به چشم می خورد. این عدم تقارن عملکردی، پژوهشگران را به فرضیه ای جالب رساند: شاید این دست ها برای نوعی گرفتن ویژه طراحی شده باشند.
صخره نوردان ماقبل تاریخ؟
با توجه به محل زندگی هومو نالدی در غار ستاره فروزان (Rising Star Cave) در آفریقای جنوبی، این فرضیه عجیب نیست. غاری با ساختار بسیار عمیق و شیب دار که ورود و خروج به آن بدون بالا رفتن یا آویزان شدن تقریباً ناممکن بوده است. دکتر سیِدا می گوید: در چنین محیطی، چنگ زدن و بالا کشیدن، بخشی طبیعی از زندگی روزمره بوده. اما با وجود این نشانه ها، پژوهشگران هنوز با احتیاط سخن می گویند و تأکید دارند که اثبات عادت همیشگی به این نوع گرفتن، به داده های بیشتری احتیاج دارد.
به هر حال، این پژوهش بر تنوع قابل توجهی در شکل گیری مهارت های دستی در طول زمان تأکید می نماید. مسیری که در آن همزمان گونه هایی با ویژگی های متضاد در کنار هم وجود داشته اند و هیچ گاه روند تکامل، صرفاً از نقطه A به نقطه B نبوده است.
???? جمع بندی نهایی
در یک نگاه کلی، آنالیز دست های فسیل Homo naledi و Australopithecus sediba نشان می دهد که مسیر تکامل مهارت های دستی در انسان تباران (Hominins) نه تنها مستقیم و ساده نبوده، بلکه آمیخته ای از کارنمودهای حرکتی و ابزاری بوده است. این تنوع ساختاری، نشان دهندهٔ وجود راهکارهای رفتاری متفاوت برای احتیاجهای مشابه زیستی است. در نتیجه می توان گفت که تطور دست های انسان وار (Human-like hands) در طول زمان، بیشتر شبیه به الگویی سِیال، پیچیده و انطباق محور بوده تا یک روند خطی و هدفمند. این یافته ها، نه تنها مرز میان انسان و پیشینیانش را بازتعریف می نماید، بلکه نگاهی تازه به چگونگی شکل گیری مهارت های ظریف در انسان امروزی ارائه می دهد.
آیا تکامل انسان، بیشتر یک سازگاری بود تا یک پیشرفت؟
وقتی به فسیل انگشتانی نگاه می کنیم که برای همزمان بالا رفتن و ساخت ابزار طراحی شده اند، این پرسش پیش می آید: آیا آنچه ما تکامل می نامیم، بیشتر پاسخی به محیط بوده تا مسیری به سوی فزونی؟ شاید انسان شدن، نه صعودی پیوسته، بلکه شبکه ای از سازگاری های هم زمان و رقابت برانگیز بوده باشد. بازاندیشی در این مسیر، می تواند نگرش ما به هوش، مهارت و حتی فرهنگ را دگرگون کند.
❓ سؤالات پرتکرار (FAQ)
1. چرا آنالیز دست های فسیلی برای درک تکامل انسان اهمیت دارد؟
زیرا ساختار دست یکی از شاخص ترین ویژگی های عملکردی در گونه های انسان تبار است و توانایی ابزارسازی یا بالا رفتن را نشان می دهد.
2. منظور از (Crimp grip) چیست؟
نوعی گرفتن خاص است که بیشتر در صخره نوردی کاربرد دارد و فشار زیادی را روی مفاصل انگشت وارد می نماید.
3. آیا هومو نالدی از ابزار استفاده می نموده است؟
هنوز شواهد مستقیمی از ساخت ابزار در این گونه یافت نشده، اما ساختار دست او قابلیت چنین کاری را نشان می دهد.
4. آسترالوپیتکوس سدِیبا چه ویژگی منحصربه فردی در انگشتان داشت؟
شَست و انگشت پنجم این گونه برای گرفتن محکم طراحی شده بودند، که در فعالیت هایی مانند تراش سنگ مفید است.
5. یافته های این تحقیق چگونه مسیر تکامل را بازتعریف می نمایند؟
با نشان دادن همزیستی توانایی های حرکتی و ابزاری، تأکید می نمایند که تکامل دست انسان روندی موزاییکی و غیرخطی بوده است.
منبع: Science Advances
منبع: یک پزشک